مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیهالسلام
پیچـید تا که نسخۀ ما را به جامِ عشق ما را که بُـرد جـاذبـۀ مـسـتـدام عـشق گفـتـیم یاعلی و عـلـی شد قـوامِ عـشق یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق باور کـنـیم عـشـق سـلامِ محـمّـد است «باور کـنیم سکّـه به نامِ مـحمّـد است» با اولـیـن ظـهـور، ظـهـورِ خـداییاش ای دل رسید نوبتِ کـشور گـشاییاش جایی که هست چشمِ خدا هم هواییاش با آمـنـه چـه میکـنـد این دلـربـاییاش سوگند بر علی که قـرینِ مـحـمّد است عـالـم تـمام مـستّ طـنـینِ محـمّد است لبخـنـد زد که هـسـتیِ دنیـا طلـوع کند لبخـنـد زد سـتـاره شَـعـرا طـلـوع کـند لبخند زد بهـشت هـمـینجا طـلـوع کـند لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند از بس که گفت اُمِابیهاست فاطمه است گفتیم آمنه خودِ زهراست؛ فاطمه است ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است معراج بینظیر که تعبیر تو علی است نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست تو آمدی و هـیبتِ کـسری شکـسته شد تو آمدی طـلـسمِ یـهـودا شـکـسـتـه شد تا رونـق رواق کـلـیـسا شـکـسـتـه شد تو آمدی و لات و هُـبل ها شـکـسته شد تو آمـدی که رحـمـت یکـسـر بیاوری در امـتـدادّ خویش دو حـیـدر بـیاوری تکـثـیـر شـد جـمـال یکـی تـا چـهـارده حیران این یکـیم، که یک یا چهـارده؟ یعـنـی که جـلـوه کـرد خـدا تـا چهـاره بـایـد شـمـرد جـمـع شـمـا را چـهـارده فرمود این چهارده از نـور احمد است اول محمد است و سر آخر محمد است دلـدادهایـم گـر چـه بـه خـتــم نـبــوّتـش مـا شـیـعـهایـم شـیـعـۀ خــتـم ولایـتـش تـا زنـدهایـم زنـدۀ انــفــاس عــتـرتـش شُکرِ خدا شـبـیه خودش از عـنـایـتـش ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است آنکه قـعـود؛ آنکه قـیـامـش حـسین بود از ابـتـدای بحث، کلامـش حـسـین بود در انتهـای درس، سلامـش حسین بود حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود با چشمهای خون شده بارش چقدر کرد تا کـربـلا رویـم سـفـارش چـقـدر کرد |